همه عالم سیه پوشند نمیدانی؟...محرم شد سیاهت را به تن کن باز،دل آری...محرم شد صدای سینه ی مردم ،درون کوچه می پیچد صدای سنج و دمام است،غوغایی...محرم شد صدای شیون مردم ، که از مسجد به گوش آید صدای طبل و زنجیر است و مداحی...محرم شد صدای هق هق ابری که می گرید برای او صدای شیون باد است ، با بادی...محرم شد پسر میپرسد: ای بابا، چرا حالت پریشان است؟ پدر گفتا:سیاهت کو؟نمیدانی؟...محرم شد سیاهت را به تن کردی که بنمایی عزا دارم خوشا احوال شب را که همه رنگش...محرم شد خوشا احوال مردانی، که سیراب از عطش رفتند هفتاد و دو پروانه، که رفتند و ...محرم شد انکار نمی کنم،زندگی خوب است اینجا همه چیز است آینه،قرآن،ظرفی آب تسبیح،شمع،دیوان حافظ در کنار خوابهای یاسی رنگ!
نظرات شما عزیزان:
|
|